ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
1- آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند .
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2- آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند .
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.
3- آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند .
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4- آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند .
شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودنشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
کی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از
خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
سوسکی با حالتی شکایت آمیز به سراغ خداوند آمدو به او گفت؟
چرا مرا بگونه ای آفریدی که کسی دوستم ندارد؟ می دانی که چه قدر سخت است که کسی دوستت نداشته باشد؟
ادامه مطلب ...زندگی یک مسئله ای فراتر از احساسات و دوست داشتن و درآمد و اقتصاد است . قدرت ارتباط میخواهد ، شخصیت اجتماعی میخواهد ، قدرت کنترل و ابراز احساسات میخواهد ، یک پختگی حداقلی میخواهد ، یک جا افتادگی شخصیتی ...
لطفاً به موقع ازدواج کنید ... نه زودتر و نه دیرتر
جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود.
زندگی را تماشا می کرد. رفتن و ردپای آن را. و آدم هایی را می دید که به سنگ و
ستون، به در و دیوار دل می بندند.جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو
می ریزند،
ادامه مطلب ...گاهی شیطون توی زندگی، مشکلای کوچیک رو اینقدر درشت جلوه میده تا لذت شیرینی های بزرگ رو فراموش کنیم . . . . . . .
هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند
خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم . «دکتر علی شریعتی»